این وبلاگ را به مناسبت خیزش مردم ایران علیه یک تقلب بزرگ انتخاباتی در سال 1388 ساختم و نام وبلاگ را از شادروان احمد شاملو گرفته ام که گفته بود مردم ما حافظه ی تاریخی ندارند.
حافظه ی تاریخی را در فیس بوک هم می توانید بخوانید
hafezehtarikhi@gmail.com
بالاخره گرگهای اصلی دارند به سوی هم چشم غره می رند وچنگ و دندانشان نشون هم میدن. دو تای اصلی که از بنیانگذاران جمهوری اسلامی هستند رو در روی هم قرار گرفته اند یعنی هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای.
اولی می گوید که جمهوری اسلامی اعتماد مردم را از دست داده است. دومی می گوید مردم به جمهوری اسلامی کاملا رای داده اند.
اولی می گوید معترضین مردمند, دومی می گوید معترضین اغتشاش گر هستند که به وسیله کشورهای خارجی هدایت می شوند.
اولی می گوید که باید اعتماد جامعه را دوباره به دست آورد. دومی می گوید " نخبگان " متوجه کارها, و گفتار خود باشند. حتی مواظب باشند که چیزهایی را که باید بگویند فراموش نکنند و چیزهایی را که نباید بگویند فراموش کنند.
اولی برای اولین بار در دیدار سران جمهوری اسلامی با علی خامنه ای, در عید مبعث, شرکت نداشت و به مشهد رفته است که با علما دیدار و رایزنی کند تا راهی برای بازگردانیدن اعتبار جمهوری اسلامی بین مردم پیدا کند. دومی این کارها را برهم زدن امنیت جامعه می داند.
اولی دستش از همه ی امکانات اجرایی کوتاه است, دومی هم امکانات اجرایی آشکار و پنهان را در اختیار دارد و هم امکانات قانونگذاری را.
می گویند شیخ فضل اله نوری اولین کسی است که نظریه حکومت مشروعه را بجای مشروطه, در زمان مبارزه -ی مشروطه خواهان با استبداد قاجاری , مطرح کرده است. او با طرح حکومت مشروعه می خواست ابتکار عمل را از مشروطه خواهان گرفته و دست سید محمد طباطبایی و سید عبداله بهبهانی- دو روحانی قدرتمند مشروطه خواه -را از قدرت کوتاه کند. شیخ فضل اله با طرح حکومت مشروعه به یاری محمدعلی شاه رفت تا بتواند مجلس شورای ملی را به توپ ببندد و مشروطه خواهان را برای مدتی سرکوب کند و تعدادی را اعدام. این درست است که شیخ فضل اله برعلیه دو هم لباس خودش – سید محمد طباطبایی و سید عبداله بهبهانی – و نیز علیه مشروطه خواهان اقدامات گسترده ای انجام داد, وپرچم مشروعه خواهی را یدک می کشید, اما حقیقت مطلب این است که وی طراح جریان مشروعه خواهی نبوده است. می پرسید پسچه کسی حکومت مشروعه را علم کرد؟
شما را به خواندن بخشی از کتاب " تاریخ بیداری ایرانیان " نوشته ی ناظم الاسلام کرمانی دعوت می کنم. این بخش مربوط به زمانی است که شیخ فضل اله نوری هنوز در جرگه ی مشروطه خواهان بود, و هیچ سخنی از حکومت مشروعه تا این زمان نگفته بود.
قدرت مشروطه خواهان بالاخره مظفرالدین شاه را مجبور به صدور فرمان مشروطیت کرد. قوام السلطنه متن فرمان را نوشت و مظفرالدین شاه امضا کرد, اما مشروطه خواهان نپذیرفتند و این اصلاحیه یفرمان مشروطیت است:
" جناب اشرف صدر اعظم ... امر و مقرر می داریم که مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحیحا دایر نموده, بعد از انتخاب اعضا, مجلس و شرایط نظام نامه ی مجلس شورای اسلامی را موافق تصویب اعضا منتخبین
نمایند به طوری که موجب اصلاح عموم مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس مرتب نمایند."
اما نمایندگان علما و تجار این اصلاحیه را نپذیرفتند, توجه کنید:
" در باب مجلس شورا مذاکره بود.
صدراعظم – مشیرالدوله – گفت که : شورای اسلامی باید باشد .
آقا سید حسین بروجردی گفت : شورای ملی باید باشد.
صدر اعظم گفت : من شورای ملی نمی دهم .
آقا سید حسین گفت : ما به قوه ی ملت, شورای ملی را می گیریم.
وزیر دربار گفت : شورای اسلامی خوب است , چرا به شورای ملی بدل گردد؟
میرزا محمد صادق طباطبایی – پسر سید محمد که رهبر مشروطه خواهان بود- جواب داد: برای این که رعیت این لفظ را خواست که فردا اگر کسی را از اهل مجلس بخواهید نفی و تبعید کنید, خواهید گفت این بی دین و خارج از اسلام است. به این بهانه اشخاصی که مخالف میل شما رفتار نموده اند باید خارج شوند. اما لفظ ملی این عیب را مانع خواهد شد. دیگر آن که اگر لفظ اسلامی مبدل به ملی نشود, مردم از سفارتخانه – سفارتخانه انگلیس – بیرون نخواهند آمد. "تاریخ بیداری ایرانیان ص 566-561
می بینید که :
الف - سردمداران حکومت استبدادی قاجار می خواستند حکومت مشروعه باشد نه شیخ فضل اله نوری. بعد ها شیخ فضل اله نوری برای مقابله با رقبای روحانی اش , سید محمد طباطبایی و سید عبداله بهبهانی , این نظر مشیرالدوله و درباریان را بنام مشروعه خواهی علم می کند که مورد حمایت محمدعلی شاه قرار می گیرد.
ب- سردمداران روحانی مشروطه بخوبی از خطر اختلاط دین و سیاست باهم آگاه بودند و به همین دلیل آنان تفکیک دین از حکومت را خواستار شدند و بر آن پای فشردند.
اکنون پس از صد سال دوباره به خط اول برگشته ایم. اما نگارنده شک دارد که هنوز علما اعلام به این نتیجه رسیده باشند که حساب دین را از حکومت جدا کنند.
اخیرا, پس از این که شورای نگهبان صحت انتخابات را تایید و آقای احمدی نژاد را برنده انتخابات اعلام کرد, عده ای از گروه های سیاسیاصلاح طلب از جمله آقای موسوی, مجمع روحانیون مبارز, حزب مشارکت, حزب اعتماد ملی آقای کروبی, و سازمان انقلات اسلامی اعلام کردند چنین دولتی را مشروع نمی دانند. به زبان دیگر اینان دولت جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را نامشروع می دانند. اما :" نا مشروع " بودن یعنیچه؟
نامشروع بودن یک دولت یعنی :
می توان قوانین چنین دولتی را زیرپا گذاشتمانند :
الف – مالیات ندادن , خوشبختانه در این مورد همه ی علما اعلام, سردمداران رژیم, تجار و شرکت های وابسته,دوستان و اقوام , دولت را مشروعنمی دانند. حتی مرحوم خمینی هم دولت هایجمهوری اسلامی را مشروع نمی دانست چون یک ریال بابت درآمدهای کلانشان به دولت مالیات ندادهو نمی دهند, وجناب آقای خامنه ای هماز این بابت با آقای موسوی , مجمع روحانیون مبارز, حزب مشارکت , حزب اعتماد ملیو سازمان انقلاب اسلامیهم نظر است. پس در این موردهمه سران رژیم و شرکت های تابعه شان با هم موافقندچون دادن مالیات را به دولت چمهوری اسلامی حرام می دانند.
ب- زکات یک مالیات اسلامی است که مردم باید به دولت اسلامی بپردازند. تا وقتی که حکومت اسلامی نداشتیم, آقایان علما آن را می گرفتند و خرج می کردند. حالا هم که حکومت اسلامی درست کرده اند, بازهم آقایان علما این پول را می گیرند و خرج می کنند و یک ریالش را هم به جمهوری اسلامی نمی دهند. حتی آقای خمینی هم زکات -هایی را که گرفته بود به دولت چمهوری اسلامی نپرداخت, و همچنین آقای خامنه ای. این کار آقایان به این معنا است که حتی بنیانگذاران جمهوری اسلامی حکومت خودشان را مشروع نمی دانند. جالب تر این که دولت های جمهوری اسلامی هم مدعی دریافت وجوهات شرعیه نشده اند, حتی وقتی آقای موسوی نخست وزیر بود در این مورد سکوت کرد. در واقع دولت های جمهوری اسلامی هم خودشان را مشروع برای گرفتن وجوهات شرعی نمی دانند. پس در این مورد هم همه دست اندرکاران پیشینو امروز جمهوری اسلامی باهم اشتراک نظر دارند که جمهوری اسلامی مشروعیت شرعی ندارد!
پ- رعایت بی قانونی – خوشبختانهبازهم همه شان با هم موافقند. سردمدار این اصل بازهم همه ی آقایانند. مثلا آقای خامنه ای زودتر از شورای نگهبان سلامت انتخابات را تایید کرد,در صورتی که بعد از تایید شورای نگهبان باید آن را تنفیذ کند نه تایید.
ت – جادوی رشوه – بازهم خوشبختانه همه شان با هم موافقند. یادتان بیاید زمانیآقای هاشمی رفسنجانی در مورد رشوه گفته بود , این کار رشوه دادن یا گرفتن نیست , این کار حق التسریع است. حتی دفتر رهبری و آقای کروبی نیز با این کار موافق اند, و گرنه با اعترافات مسعود جزایری به دادن حق التسریع به این آقایان , حکم مشهور محارب با خدا شامل حالش می شد و تا بحال هفت کفن هم پوسانده بود.
ث – عدم رعایت قوانین راهنمایی رانندگی- دولت های جمهوری اسلامی و پلیس آن از بی توجه به قوانین راهنمایی رانند گی خوشحالند. چون یکی از اقلام درآمدهادر بودجه سالانهدولت های جمهوری اسلامی , برگ های جریمه رانندگی است. پلیس های راهنمایی و رانندگی هم خوشحالند چون این یکی مهمترین درآمد آنان است و گرنه با حقوق دولت که آب هم نمی توانند بخورند.
ج – پول های دولتی را کش بریم – حتی آقای احمدی نژاد هم با این کار موافق است چه برسد به آقای خامنه ای, رفسنجانیو هزار هزار آدم های دیگر . با این کار هم دولت را ضعیف کرده ایم, هم خودمان را قوی. تا وقتی کسیبخواهد یقه مان را بگیرد خیلی کارها می توانیم بکنیم مانند رای خریدن, آدم اجیر کردن, رشوه دادن.
چ – دور زدن قانون- می توان با دور زدن قانون برعلیه دولت جمهوری اسلامی وارد عمل شد. این کار را حتی بصورت قانونی و بدون پرده پوشی هم می توان انجام داد. مثلا بنیادهایی درست کرد که دولت هیچگونه نظارتی بر آن نداشته باشد. مانند بنیاد مستضعفان, بنیاد 15 خرداد, شرکت های وابسته به سپاه, بنیادهای مالی مانند مولی الموحدین- وابسته به آقای رفسنجانی -, قوامین – وابسته به نیروی انتظامی –, مهر – وابسته به بسیج -, انصار- وابسته به بیت رهبری- و صدها صندوق قرض الحسنه که بانک مرکزی هیچگونه نظارتی بر آنها نتواند داشته باشد.
ح – من عقلم از این بیشتر نمی رسد. اطلاعات بیشتر را از ملاحسنی بپرسید.
روابط عمومی وزارت خارجه آلمان تایید کرد که دو شرکت "سوپریم" و "نوردیک کمپ لجستیکز"، به ترتیب در امر انتقال غذا و سوخت "به نیروهای ناتو در افغانستان" فعالیت می کنند.
با این وجود روابط عمومی این وزارتخانه و وزارت خارجه آلمان تاکید کردند که مذاکره به خواست دولت آلمان یا ناتو انجام نشده است و اگر تدارکاتی هم بوسیله این شرکت ها "برای نیروهای ناتو" از طریق ایران به افغانستان منتقل شود، این امر به خواست دولت آلمان یا ناتو نبوده و تنها به تصمیم این دو شرکت انجام گرفته است.
آیا شرکت های یک کشور بدون چراغ سبز آن کشور, و نیز ایالات متحده امریکا,می توانند چنین مذاکراتی را با جمهوری اسلامیداشته باشند؟
چهار شنبه 24 ژوئن 2009 برابر با سوم تیر ماه 1388. بی بی سی
روزنامه واشنگتن تایمز در گزارشی از ارسال نامه ای از سوی دولت باراک اوباما به آیت الله خامنه ای رهبر ایران خبر داده است.
این نامه حاوی پیشنهادهایی برای همکاری های دوجانبه و منطقه ای و گفتگو درباره برنامه اتمی این کشور بوده است.
البته متن این نامه هنوز فاش نشده است.
چهار شنبه اول ژوئیه 2009برابر با 10 تیرماه . 1388
به نقل از روزنامه تایمز
روزنامه می نویسد که نیک فراری، یکی از گویندگان مشهور رادیویی بریتانیا، روز گذشته در اعتراض به اقدام دولت ایران در سرکوب شدید مخالفان پس از انتخابات اخیر از شغل خود در پرس تی استعفا داد اما هنوز هم چند شهروند دیگر بریتانیایی، از جمله چند نماینده پارلمان و خواهر شری بلر، همسر نخست وزیر سابق، همچنان به کار در این شبکه ادامه می دهند.
تایمز در توصیف این شبکه تلویزیونی می نویسد که رژیم ایران، پرس تی وی را دو سال قبل و با هدف اعلام شده "شکستن انحصار" رسانه های غربی تاسیس کرد.
می توانید فکر کنید که چند نماینده پارلمان بریتانیاو خواهر زن آقای تونی بلر,که اکنون نمایندگی کشورهای غربی را در مذاکرات صلح خاورمیانه بر عهده دارد , در تلویزیون جمهوری اسلامی در لندن چه می کنند؟